به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد،در صفحه اول وبسایت این نهاد بینالمللی و در توضیح علت انتخاب این شعار اعلام شده است: «بسیاری از مصرفکنندگان مواد مخدر با انگ و تبعیض مواجه میشوند که میتواند به سلامت جسمی و روانی آنها آسیب بیشتری وارد کند و آنها را از دسترسی به کمک مورد نیاز بازدارد.»
در ادامه پیام این نهاد بینالمللی آمده است: «امسال، روز جهانی مبارزه با مواد مخدر فراخوانی است برای افزایش آگاهی در مورد تاثیر منفی انگ و تبعیض بر افراد مصرفکننده موادمخدر و خانوادههای آنها، افزایش آگاهی در مورد اپیدمی ایدز و هپاتیت بین مصرفکنندگان مواد مخدر، ترویج خدمات داوطلبانه برای همه مصرفکنندگان مواد مخدر، آموزش در مورد اختلالات ناشی از مصرف مواد مخدر، درمانهای موجود و اهمیت مداخله و حمایت اولیه، جایگزینهای حبس و مجازات برای جرایم مرتبط با مواد مخدر، مانند درمان و خدمات مبتنی بر جامعه، مبارزه با انگ و تبعیض از طریق گفتار و نگرش محترمانه و بدون قضاوت، توانمندسازی جوانان و جوامع برای پیشگیری از مصرف موادمخدر و اعتیاد.»
سال 1398، نتایج تحقیق جامعهشناسان فارغالتحصیل دانشگاه کردستان با عنوان «فرهنگ انگزنی و روایتهای سوءمصرفکنندگان مواد مخدر از پذیرش تدریجی انگ معتاد» در نشریه «بررسی مسائل اجتماعی ایران» منتشر شد. محققان مقدمه تحقیق را با این جمله آغاز کرده بودند: «انگاره معتاد، نه پدیدهای طبیعی است و نه واقعیتی عریان که در همه جوامع و فرهنگها، معنا و مضمون یکسانی داشته باشد. بلکه برچسب یا انگی است که جامعه به میانجی سازوکارهایی پیچیده به افراد کج رو میزند...» این تحقیق، نتیجه گفتوگو با 20 مصرفکننده مواد در کمپهای ترک اعتیاد سنندج بود و نتایج تحقیق نشان داد که «واگرایی فرد و جامعه، خودخوارانگاری، احساس بیگانگی، طرد اجتماعی، احساس ناامنی و تنهایی، دوگانگی احساسی» اصلیترین تبعات انگ زنی از سوی جامعه به مصرفکنندگان مواد و پذیرش انگ از سوی فرد بیمار بوده که در نهایت به شکلگیری خردهفرهنگ معارض منجر شده است.
پاسخ دهندگان این تحقیق، مردانی در گروه سنی 26 تا 51 ساله بودند که بین 6 تا 27 سال سابقه مصرف مواد از نوع مخدرها و روانگردانها داشتند و در توضیح تاثیرات تحقیر و تمسخر از سوی مردم (خانواده، اطرافیان و دوستان و اقوام و غریبهها) برای محققان اینطور تعریف کردند: «... یه چیز مصرف این مواد کوفتی که همهاش من رو اذیت میکنه، این تابلو شدنشه.
یه بار یادمه داشتم از یه محله رد میشدم. اوضاعم خیلی تابلو بود. یهو یه زنی صدام زد و گفت آقا میشه این بچه رو بترسونی تا دست از بازی کردن برداره بیاد به درس و مشقش برسه؟ حرفش تموم نشده بود که بچه با صدای بلند گفت مامان، این خودش عملیه..... وضعیتم به اونجا رسیده بود که وقتی خانواده به مهمونی میرفتن، به من اطمینان نداشتند که من را در خانه تنها بذارن. میترسیدن وسایل خانه را بدزدم. اونا من را با خودشان میبردن یا از خانه بیرونم میکردن تا از مهمانی برگردن.
البته بهشون حق میدادم. واقعا بعضی وقتها کارم به جایی میرسید که برای تهیه مواد حاضر بودم هر کاری بکنم. حتی وسایل خانه را ببرم و بفروشم... زنم همه جا تحقیرم میکرد. حتی بعضی وقتها بعضی حرفهای خیلی خصوصی را با صدای بلند میگفت و پاک توی محله بدنام شده بودم. علنا به من میگفت برو معتاد، تو دیگه حتی مرد هم نیستی [...] اوضاعم، هم به لحاظ قیافه و هم از لحاظ روحی خیلی بد بود.
برادربزرگم همهاش کتکم میزد. بچههاش همهاش دنبالم میکردند و توی خونه بهم میگفتند معتاد، معتاد. چون خونه مال پدرمان بود، برادرم قانونا نمیتونست مرا بیرون بندازه. آنقدر احساس تنهایی و بدبختی میکردم که همهاش خودم را در خانه حبس میکردم. از ترس حرف و حدیث همسایهها همیشه شبها برای تهیه مواد میرفتم بیرون تا کسی من را نبیند... یه شب مواد زده بودم و داشتم برمیگشتم خانه که ماشین گشت پلیس جلوی راهم سبز شد و صدام زدند و گفتند اینجا چکار میکنی؟ گفتم اینجا محلمونه و دارم میرم خونه. گفتند خب بذار ببینیم راست میگی. زنگ در خونتون رو بزن. زنگ رو زدم. مادرم داد و بیداد کنان اومد دم در و گفت این رو بگیرین ببرینش، این دزده، موادیه، جنایتکاره...»
اکبر رجبی، مدیرعامل جمعیت خیریه «طلوع بینشانها»، بین کارتنخوابهای شهر تهران به «عمو اکبر» معروف است؛ مردی که برشی از زندگی چهل و چند سالهاش با اعتیاد پیوند خورده است. اولینبار اکبر را در یکی از شبهای سرد زمستان 1387 دیدم؛ آمده بود به هواخواهی کارتنخوابهایی که در ساختمان مخروبه پشت ترمینال جنوب زندگی میکردند.
بیش از 15 سال است که اکبر، به همراه چند نفر از دوستانش که گذشتهای مثل خودش داشتند، هر هفته و ساعاتی پیش از نیمه شب سه شنبه، با چند ظرف غذا به تاریکترین و پنهانترین گوشههای تهران بزرگ میرود؛ به جمع مردان و زنانی که به دلیل اعتیاد، از محیط خانه و جامعه دور انداخته شدند.
بسیاری از این زنان و مردان، سالهاست که برای عزیزانشان؛ برای مادر و پدر و فرزند و همسر مردهاند اما برای اکبر زندهاند. بیش از 15 سال است که شامگاه هر سهشنبه، اکبر در هر نقطهای از تهران باشد؛ خلازیر، دره فرحزاد، پسکوچههای شوش یا دروازه غار یا مولوی، بعد از توزیع غذا بین کارتنخوابها، با دوستانش حلقهای تشکیل میدهند و یک به یک شروع میکنند: «اکبر هستم، یک معتاد ...... محمد هستم، یک معتاد ..... علی هستم، یک معتاد ......»
به اکبر میگویم: «شما که خودتان به خودتان برچسب میزنید؛ اکبر، محمد، علی هستم یک معتاد، این برچسب و انگ نیست؟»
اکبر در جوابم میگوید: «انگ نیست چون اعتیاد، برچسب نیست. من در همه این سالها، با افتخار در معرفی خودم گفتهام من، اکبر، یک معتاد هستم. ما با این جمله به خودمان یادآوری میکنیم که بیماریم و هیچوقت نباید بیمار بودنمان را از یاد ببریم و باید معنای این بیماری را در ذهنمان درک کنیم و بپذیریم.»
اکبر رجبی در همه این سالهایی که به صدای کارتنخوابها؛ آنهایی که به خط پایان اعتیاد رسیدهاند، گوش داده، بارها هم شاهد بوده که افراد مدعی حمایت از بیپناهان و نیازمندان، چطور با رفتارهای نمایشی و تبلیغاتی، هویت و حرمت انسانی آدمها را قربانی منافع و مطامع خود کردهاند و بعد از حصول مقصود، به ذات خود بازگشتهاند .......
«یک جملهای در کتاب الکلیهای گمنام میخواندم با این مضمون که جامعهای به آزادی میرسد که در آن معنویت جاری باشد و جامعهای به معنویت میرسد که در آن احترام به هویت تمام انسانها و بخصوص، احترام به هویت فرودستان آن جامعه جاری باشد. امروز معتادان در جامعه ما، همان فرودستان هستند. در جامعه ما هر صفت بدی را به معتادان نسبت میدهند. اگر فردی تنبل است، میگویند مثل معتادهاست.
اگر فردی مرتکب دزدی شده، میگویند مثل معتادهاست. هر اتفاق ناپسندی رخ میدهد، دنبال یک شباهت با معتادان در این اتفاق میگردند. درحالی که واقعا ممکن است معتادان مقصر همه این رفتارها و باعث همه این اتفاقات ناخوشایند نباشند. وقتی به معتادان برچسب میزنیم چه اتفاقی میافتد؟ دختر من که باید به من به عنوان یک پدر افتخار کند، به دلیل اعتیاد من و به دلیل شرم از انگی که به من و به خانوادهام میخورد، ناچار میشود دروغ بگوید، به مردم، به جامعه.
وقتی برای دختر من خواستگار میآید دخترم مجبور است هویت دروغین برای خودش و برای من بسازد و چون این دروغسازیها برایش قابل تحمل نیست، از عمق محبتش به من کاسته میشود چون من را باعث بدبختیهایش میبیند. من با همین موردی که برای شما مثال زدم مواجه شدم؛ خانواده خواستگار به دختر یک معتاد گفته بودند کپی شناسنامه پدرت را بده استعلام بگیریم، ببینیم آیا بابت اعتیاد حبس داشته یا نه. دختر در جواب گفته بود شناسنامهام را نمیدهم اما اتفاقا پدرم حبس داشته و اتفاقا بابت اعتیاد حبس داشته و اصلا از ازدواج با پسر شما هم منصرف شدم.»
علی بذرافشان، روانشناس بالینی است که در سالهای گذشته به مصرفکنندگان مواد مشاوره روانشناسی داده و با واقعیت «انگ» و تاثیر مخرب آن بر زندگی یک بیمار مبتلا به اعتیاد و خانواده او به خوبی آشناست. بذرافشان در گفتوگو با «اعتماد» از سه زاویه به تاثیرات مخرب انگ اعتیاد نگاه میکند؛ وجود انگ اعتیاد در جامعه و آسیبشناسی عوامل موثر در گسترش آن به جای تلاش برای تغییر این فرهنگ، ترویج و تقویت فرهنگ انگ زدن به فرد مصرفکننده مواد و تاثیرات مخرب آن در تشدید بیماری فرد، سایههای غیرقابل زدودن انگ برای خانواده و اطرافیان فرد مصرفکننده مواد.
«انگزدایی از اختلالات مصرف مواد یکی از ارکان پیشگیری، درمان و کاهش آسیب ناشی از مصرف مواد است که هدف نهاییاش کاهش و حذف کلیشههای منفی، تبعیضها و قضاوتهای نادرست درخصوص فرد مصرفکننده مواد است.
در این فرآیند، مفروضه اصلی این است که انگ ناشی از مصرف مواد، نه تنها سودی ندارد بلکه انگزدایی از این اختلال، برخلاف باور رایج باعث پیشگیری از مصرف مواد، تسهیل فرآیند درمان یا نهایتا سوق دادن فرد مصرفکننده به سیستم کاهش آسیب میشود. تلاش برای انگزدایی یعنی تلاش برای به چالش کشیدن تصورات غلط اجتماعی و سوگیریهای مربوط به اعتیاد و درنهایت، به رسمیت شناختن مساله مصرف مواد به عنوان یک اختلال که بر سه پایه اصلی زیستی، روانی و اجتماعی استوار است.
همواره در هر سطح و نقشی که هستیم باید به یاد داشته باشیم که اختلال مصرف مواد را باید به عنوان یک اختلال مغزی، روانشناختی، اجتماعی با ماهیت عودکننده در نظر بگیریم. اختلال مصرف مواد موجب ایجاد تغییرات نسبتا پایداری در شیمی مغز و همچنین تغییراتی در مسیرهای عصبی مغز شده و همین تغییرات باعث میشود با وجود تمام اثرات مخربی که فرد مصرفکننده تجربه میکند، باز هم به دنبال مصرف مواد باشد و نتواند به راحتی وارد فرآیند درمان شود. انگزدایی یعنی تغییر نگرش از رویکرد سرزنشگرانه به رویکرد همدلی محور.
همدلی به معنای تایید فعل یا احساس یا فکر طرف مقابل نیست بلکه به این معناست که تلاش کنیم فرد مقابل را بدون هیچ قضاوتی، تنها و تنها همانگونه که هست بپذیریم. درخصوص اختلال مصرف مواد باید تلاش شود دانش عمومی مردم جامعه به این سمت سوق یابد که مردم به جای سرزنش و تحقیر فرد مصرفکننده، بدانند که این اختلال صرفا -در همه موارد- یک انتخاب شخصی نیست.
با رشد و گسترش دیدگاه همدلی محور، جامعه میتواند برای افراد مصرفکننده مواد، بستری مناسبتر فراهم کند که این افراد تشویق شوند بدون ترس از قضاوت یا طرد اجتماعی زودتر به دنبال اقدام درمانی مناسب باشند. باور عمومی جامعه و حتی مهمتر از آن، باور مسوولان، باید به سمتی سوق یابد که باور داشته باشند فرد مصرفکننده مواد میتواند بهبود یابد و او نیز مانند آحاد مردم، قابلیت رشد و بازگشت به جامعه و چرخههای گوناگون اجتماعی و خانوادگی را داراست..... انگ ناشی از مصرف مواد قطعا یکی از موانع مهم برای ورود فرد مصرفکننده به فرآیند درمان است.
بسیاری افراد با وجود احساس نیاز به بهبودی و ورود به چرخه درمان، به دلیل ترس از قضاوت شدن، مورد شماتت واقع شدن، افشای اطلاعات شخصی یا مواجه شدن با مسائل قضایی و قانونی ترجیح میدهند هرگز به دنبال بهبودی نروند. انگ مصرف مواد، دسترسی به خدمات درمانی و حمایتی را به شدت کاهش میدهد و در جامعهای که در آن انگ اختلال مصرف مواد زیاد است، پرستیژ اجتماعی درمانگران حوزه اعتیاد نیز همواره در مقایسه با سایر درمانگران به مراتب درجاتی پایینتر دارد.
همین رویکرد، میتواند داوطلبان ورود به این حوزه را نیز کاهش دهد که دسترسی فرد مصرفکننده به خدمات بهداشتی، درمانی و حمایتی را هم تحت تاثیر قرار میدهد. حتی در موسسات خیریه و بین افراد نیکوکار هم این رویکرد را به فراوانی شاهدیم چون تعداد افراد نیکوکاری که حاضرند در این راه گام بردارند به مراتب کمتر از سایر حوزههای اجتماعی است.
انگ مصرف مواد گاهی فرد مصرفکننده را از اتمام دوره درمان باز میدارد چون فرد مصرفکننده با این معضل رو به رو میشود که اگرچه روزها، ماهها یا حتی سالهاست که در مسیر بهبودی قدم گذاشته، همچنان نگاه جامعه، خانواده و دوستان و... به او، نگاهی مملو از تحقیر، سرزنش و شماتت است. در نتیجه، تصمیم میگیرد دوباره به مصرف مواد برگردد و شاید این بازگشت، مترادف تعبیر برخی کارشناسان است که مصرف مواد را نوعی انتقام از جامعه و اعتراض به وضع موجود میدانند.
انگ مصرف مواد، باعث کاهش عزت نفس، عدم باور به موفق شدن در درمان و باور به این موضوع میشود که فرد هرگز نمیتواند درمان موفق داشته باشد. انگزدایی، خودپذیری، امید و اعتماد به نفس را افزایش میدهد و باعث میشود جامعه نگاهی کلیگرایانهتر و چند وجهی به فرد مصرفکننده مواد داشته باشد و کمک میکند که فرد مصرفکننده مواد را انسانی ببینیم با توانمندیهای زیاد و دارای ویژگیهای شخصیتی مثبت یا منفی مانند هر انسان دیگر.
تنها در این صورت است که جامعه، برای این افراد هم حقوق مساوی با سایرین درنظر میگیرد و این دیدگاه سبب احساس ارزشمند بودن در این افراد میشود و میتواند انگیزه آنها را برای ورود به درمان افزایش دهد انگ مصرف مواد نه تنها بر فرد مصرفکننده که بر خانواده او هم تاثیر میگذارد چون میتواند باعث احساس شرم، گناه و خجالت در اعضای خانواده فرد مصرفکننده مواد بشود و این فشار روانی گاهی منجر به این تصمیم میشود که آنها هم مانند فرد مصرفکننده مواد کمتر در اجتماع حضور یابند که انزوای اجتماعی، تبعات منفی زیادی برای آنها به همراه دارد. از جمله اینکه میتواند به اختلالاتی همچون افسردگی منجر شود. تا زمانی که جرمانگاری و انگ مصرف مواد در یک جامعه افزایش داشته باشد و برای کاهش آن اقدامات جدی انجام نپذیرد، در این جامعه چرخه اعتیاد نیز ادامه خواهد داشت.»
محمدصادق شیرازی، پژوهشگر مطالعات اعتیاد است که بیمارانی از مصرفکنندگان مواد را هم تحت درمان دارد. شیرازی در گفتوگو با «اعتماد» تاثیرات مخرب انگ اعتیاد بر روند درمان مبتلایان را اینطورتحلیل میکند:«فرض کنید در پیادهرو مشغول حرکت هستید و سر راهتان یک معتاد ببینید و با حس انزجار یا ترس به سمت دیگر خیابان بروید تا با این معتاد مواجه نشوید. این حرکت شما، همان انگ است که تبعیض و تمسخر و تحقیر را در خود دارد. انگ، برداشتی است که در ذهن شما ایجاد میشود و تبعیض، بازخورد این برداشت است، چون انگ درنهایت به تبعیض منتهی میشود.
تمسخر یا تحقیر یک مصرفکننده مواد به دلیل اعتیاد، مثل این است که یک مبتلای دیابت را به دلیل دیابت مسخره کنیم یا به یک مبتلای صرع بگوییم تو رعشهای و تشنجی هستی یا به یک مبتلای اچآیوی بگوییم تو ایدزی هستی. امروز مهمترین اقدام برای کاهش تقاضای مصرف مواد حذف انگ است و رفع انگ و تبعیض یکی از حلقههای مفقوده کاهش آسیب اعتیاد در کشور ماست. من حدود 50 خانم مصرفکننده مواد را تحت درمان دارم.
چند روز قبل، یکی از این خانمها هنگام خروج از خانه برای مراجعه به مرکز من و دریافت دارو، توسط برادرش زندانی شد. نتیجه این رفتار برادر چه بود؟ این خانم از فرآیند درمان حذف شد، اما آیا این برادر دانش و توان و حوصله ترک دادن خواهرش را دارد؟ این برادر، با حبس کردن خواهرش باعث شد بیماری این خواهر شدیدتر شود، چون نتیجه طبیعی انگ و تبعیض همین است. بیمار مبتلا به اعتیاد، در واکنش به تمسخر جامعه و در واکنش به انگ و تبعیض و تحقیر چه خواهد کرد؟ تلاش میکند بیماری خود را بپوشاند تا طرد نشود.
یادمان باشد که واژهها باعث تشویق به ترک و کنار گذاشتن اعتیاد نمیشود، بلکه نتیجه عکس میدهد و شدت وابستگی تشدید میشود و نتیجه بسیار بدتر این است که وقتی بیمار مبتلا به اعتیاد، خود را از جامعه پنهان کرد، سیاستگذار هم دیگر او را نمیبیند که برایش برنامه بازتوانی و کاهش آسیب بنویسد در حالی که این فرد در خیابان و جلوی چشم مردم حضور دارد و زنده است. بنابراین مردم بابت حضور این بیمار اعتراض میکنند و پلیس هم با توسل به خشونت او را از سطح شهر حذف میکند. نتیجه محتوم انگ این است که بیمار مبتلا به اعتیاد با سرعت بیشتری سقوط میکند و سریعتر به همان انتهایی میرسد که هیچ کدام ما نمیخواهیم آن انتها را ببینیم.»
مینو محرز، فرد شناختهشدهای در حوزه کاهش آسیب اعتیاد و بیماریهای رفتاری است؛ متخصص بیماریهای عفونی که در دهههای 1380 و 1390 و بعد از افشای واقعیت شیوع اچآیوی در ایران به دلیل سیاستهای اشتباه دولتها و بیتوجهی به ضرورت پیشگیری و آگاهسازی و اطلاعرسانی، زبان گزندهای در انتقاد از پنهانکاریهای هدفمند مسوولان حوزه سلامت و حمایتهای اجتماعی داشت.
اجرای برنامههای کاهش آسیب اعتیاد از نیمه دهه 1380 و به خصوص، توزیع سرنگ و متادون در زندانها که اولین کانون همهگیری اچآیوی در دهه 1370 بود، ثمره انتقادهای کارشناسانی همچون محرز است. محرز که سالها ریاست مرکز تحقیقات ایدز ایران را هم برعهده داشت، در گفتوگو با «اعتماد» چالش «انگ اعتیاد» را از مهمترین عوامل عود و بازگشت دوباره بهبودیافتگان به مصرف مواد میداند.
«چند سال قبل مطالعهای در مرکز ملی مطالعات اعتیاد انجام شد و نتیجهاش به ما نشان داد که مهمترین دلیل عود اعتیاد و بازگشت دوباره بهبودیافتگان به مصرف مواد در ایران، تحقیر شدن از سوی والدین و اطرافیان به واسطه تجربه مصرف است. در تمام کشورها به جز ایران، اعتیاد یک بیماری است و یک فرد بیمار هیچگاه نباید به دلیل بیمار بودنش تحقیر شود بلکه باید مورد حمایت قرار بگیرد تا در حرکت به سمت بهبودی موفق شود.
به نظر من، با وجود همه کارهای موفقیتآمیزی که در این سالها برای کاهش آسیب اعتیاد انجام شد، جای خالی آموزش درباره تبعات انگ و تحقیر بسیار پررنگ است. مردم ایران باید بیاموزند و بپذیرند که بیماری اعتیاد، جرم نیست بلکه مثل باقی بیماریها، دلیلی دارد که باید برای حل این دلایل اقدام شود نه اینکه به انگ و تحقیر بیمار متوسل شویم آنهم با این تلقی که تحقیر میتواند بیمار را از وضعیتی که دارد شرمنده کند و باعث تغییر رفتار او بشود. باید به مردم یاد بدهیم که تحقیر و انگ، برخلاف تصور عمومی، حتما زمینه روانی برای بازگشت به مصرف را فراهم میکند. رواج انگ در این حد تاثیر منفی دارد که حتی میتواند نتایج مثبت کاهش آسیب اعتیاد را از بین ببرد. »
مرور تجربهها
با گشتی در فضای وب، نشانی دهها انجمن غیردولتی در اروپا و امریکا پیدا میشود که در زمینه درمان اعتیاد فعالند و شعار اصلی فعالیتشان را مبارزه با انگ و برچسب «اعتیاد» قرار دادهاند؛ اسکاتلند، ایرلند، سوییس، اسپانیا، تایلند، امریکا و انگلیس، کشورهای محل فعالیت این انجمنها و شعبههایشان هستند اما در مقابل، هیچ انجمنی با زمینه فعالیت مشابه و مشغول به مبارزه با «استیگمای اعتیاد» در غرب و شمال آسیا و آسیای میانه که منطقه کشورهای عرب زبان و مسلمان است پیدا نمیشود.....
بخش مراقبتهای پزشکی دانشگاه جان هاپکینز (امریکا) یکی از نهادهای فعال در مبارزه با انگ اعتیاد است. در وبسایت این دانشگاه، علاوه بر آموزشهایی درباره مقابله با انگ اعتیاد، پیامهایی برای پیوستن به کمپین «پایان استیگمای اعتیاد» هم منتشر شده است. در بخشی از متن این پیامها ضمن شرح وضع موجود جامعه امریکا بابت مصرف مواد اعتیادآور آمده است: «.....ایالاتمتحده در سالهای اخیر افزایش ویرانگر مرگ ناشی از مصرف بیش از حد مواد را تجربه کرده است. بین سالهای 1999 تا 2020، بیش از 800 هزار امریکایی بر اثر مصرف بیش از حد مواد جان خود را از دست دادند و افزایش نرخ اعتیاد به مواد، عامل موثر در کاهش امید به زندگی در ایالاتمتحده طی سالهای اخیر بوده است....... کاهش ننگ در مورد اعتیاد گام مهمی است.
امیدواریم که شما به کمپین ما برای کاهش ننگ و کمک به ما بپیوندید تا اطمینان حاصل شود که همه بیماران در سیستم بهداشتی ما احساس استقبال و مراقبت میکنند. بیاموزید که چگونه میتوانید کمک کنید تا اطمینان حاصل شود که همه بیماران در بخش پزشکی جان هاپکینز احساس خوشآمدگویی میکنند و از آنها مراقبت میشود....... انگ، یک مانع بزرگ برای غلبه بر چالش اعتیاد و مصرف بیش از حد مواد است.
استیگما، کلمهای است که از لاتین و یونانی گرفته شده و به معنای سوختگی، خالکوبی یا علامت دیگری است که به شخص دیگری برای نشان دادن رسوایی او وارد میشود. امروزه، انگ به معنای برچسب زدن، کلیشهسازی و تبعیض است. تحقیقات متعدد نشان میدهد که انگ، ریشه در این باور دارد که اعتیاد یک انتخاب شخصی است که منعکسکننده فقدان اراده و شکست اخلاقی است.....»
در بخش دیگری از پیامهای آموزشی در وبسایت بخش پزشکی دانشگاه جان هاپکینز، ضمن تاکید بر اینکه واژهها و جملاتی که در معرفی و تعریف وضعیت یک مصرفکننده مواد به کار میبریم هم، میتواند حامل انگ و تبعیض باشد، واژههای جایگزین توصیه شده. مثلا «به جای سوءمصرف مواد، از اختلال مصرف مواد استفاده شود، به جای عادت به مواد مخدر، از واژه اعتیاد استفاده شود، به جای واژههای سوءاستفادهکننده، مصرفکننده مواد، مصرفکننده مواد مخدر، معتاد، الکلی، مست، از اصطلاح فرد مبتلا به اختلال مصرف مواد استفاده شود، به جای واژه بچه معتاد، از واژه کودکان در معرض مواد افیونی استفاده شود ....»
بنیاد کریس و ویکی کرنل، یک انجمن غیردولتی فعال در کالیفرنیاست که از سال 2012 با هدف جمعآوری کمکهای مالی برای کودکان سراسر جهان که با بیخانمانی، فقر، سوءاستفاده و بیتوجهی مواجهند، تاسیس شد و از حامیان انجمنهای درمان اعتیاد ایالاتمتحده است. موسسه «توقف استیگما» یکی از انجمنهای همیار بنیاد کریس و ویکی کرنل ویکی از موسسات غیردولتی است که با شعار «توقف انگ» فعالیت میکند. این انجمن در ایرلند است و در صفحه اول وبسایت این انجمن این شعار نوشته شده است: «آنها اعتیاد را میبینند، آنها ما را نمیبینند.»
باقی پیامهای منتشر شده در وبسایت این انجمن، هشدارهایی درباره تاثیرات مخرب انگ و تبعیض به دلیل مصرف مواد و الکل است: «.... انگ، افراد، خانوادهها و آینده را نابود میکند.... هدف کمپین ما، شکستن ننگ، تغییر نگرش و حرکت به این سمت است که با افراد مصرفکننده مواد با احترام و کرامت رفتار شود. انگ زدن، مردم را به انزوا میکشاند... چشمانداز افراد و شانس آنها را از بین میبرد....»
آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی؛ عارف و صوفی ایرانی، هنوز بازدیدکننده دارد. آرامگاه شیخ، در قلعه نوخرقان از توابع شهرستان شاهرود واقع است. شیخ خرقانی که در قرن چهارم هجری قمری درگذشت، به بایزید بسطامی اقتدا میکرد و ضمن پیروی از حکمت خسروانی، از مریدان خواجه عبدالله انصاری بود. برکتیبهای در آرامگاه شیخ، جملهای از قول او نوشته شده بود که سالهاست از این کتیبه اثری نیست و مفقود شده است. «آنکه در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که نزد باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.....»
مینو محرز؛ رییس سابق مرکز تحقیقات ایدز ایران: نتایج مطالعهای به ما نشان داد مهمترین دلیل بازگشت دوباره بهبودیافتگان به مصرف مواد در ایران، تحقیر شدن از سوی والدین و اطرافیان به واسطه تجربه مصرف است.
اکبر رجبی؛ مدیرعامل جمعیت خیریه «طلوع بینشانها» : جامعهای به آزادی میرسد که در آن معنویت جاری باشد و جامعهای به معنویت میرسد که در آن احترام به هویت تمام انسانها و به خصوص، احترام به هویت فرودستان آن جامعه جاری باشد.
محمدصادق شیرازی؛ پژوهشگر و درمانگر اعتیاد : تمسخر یا تحقیر یک مصرفکننده مواد به دلیل اعتیاد، مثل این است که یک مبتلای دیابت را به دلیل دیابت مسخره کنیم یا به یک مبتلای صرع بگوییم تو رعشهای و تشنجی هستی. علی بذرافشان؛ روانشناس بالینی : انگزدایی یعنی تغییر نگرش از رویکرد سرزنشگرانه به رویکرد همدلی محور. همدلی به معنای تایید فعل یا احساس یا فکر طرف مقابل نیست بلکه به این معناست که تلاش کنیم فرد مقابل را بدون هیچ قضاوتی، تنها و تنها همانگونه که هست بپذیریم.
نظر شما